روزانه
امروز دو سه روزه که پسر گلم خوب شده هورا
خیلی خوشحالم که خوب شدی پسرم.دقیقا تو اون هفته ای که مچ دستم بهتر شده بود تو مریض شدی و چون احتیاج داشتی بغلت کنم و روزی چندین بار هم بشورمت دوباره دستم درد میکنه ولی فدای سرت
فقط از خدا میخوام درد و بلات بخوره تو جون من و تو چیزیت نشه
خلاصه که گذشت.
دیروز دسته گلت رو به اب دادی و بشقاب سوپ من رو از رو میز انداختی زمین و هزار تیکه شد من داشتم سکته میکردم هر دفعه یه چیزی میشکنه من نمیدونم تو رو بگیرم ظرفا رو جمع کنم سریع گذاشتمت رو تخت و تو شروع کردی به گریه منم تند تند جارو کشیدم تو این بین یه چشمم به تو بود که از تحت دولا نشی یه چشمم به خرده شیشه ها
باز خدا روشکر سرت رو گذاشتی روبالشت و وقتی جاروم تموم شدی اومدم دیدم خوابیدی!
این روزا مثل ما کنترل tv،یا رسیور رو برمیداری و میگیری جلو tv ومیخوای ادای مارو دربیاری دکمه هاش رو فشار میدی
بعضی وقتا خیلی گیر میدی مثل الان که میخواستم مرغ ریش ریش کنم و تو اویزون پای من که بغلت کنم و تو ببینی .منم دستام رو شستم ودست از کار کشیدم و تو رو بغلت کردم .به این میگن بچه سالاری
هه هه
دیشب کیک پختم و تو خیلی دوست داشتی ،قوربون شکمت برم من
ببین چقدر لاغر شدی پسرمداری از کیکای مامان میخوری ها