شنتیاشنتیا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

مینویسم برای ستاره روی زمینم

پیشرفت ها

1392/6/18 14:49
نویسنده : مامان مونا
189 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزم از دیروز بهت میگم شنتیا  اون چیزی رو که دستته بده من 

و تو با ذوق میای جلو و میدیش به من ولی تو دادنش به من یه کم تردید داری دوست نداری ازت بگیرمش.

بهت میگم برو ماشینت رو بیار منو نگاه میکنی چند بار میگم و میری میاری میدی به من 

این چند روز که مامان عسل پیشمونه حسابی بهت خوش میگذره .تو هم همه جا دنبالش میری ول کنش نیستی.

دیروز رفتیم یافت اباد بالاخره تونستم یه مبل انتخاب کنم .راحتی رو هم بدم نیومد تا ببینیم نظر بابات چیه.

البته این پنجمین بار بود که رفتیم یافت اباد .دو بار هم دلاوران رفتم یه بار هم ولی عصر یه بارم شریعتی.

ولی خوب یا مبلا خیلی گرون بود در حد شصت هفتاد میلیون که در توان ما نبود یا اصلا قشنگ نبودن .

دیروز با تو ومامی رفتیم و اتفاقا یه سری مبل جدید واسه گالری کلاسیک رسیده بود منم پسندیدم بالاخره.تو هم دوست داشتی هی بری بین مبلا تا میزاشتمت زمین به خاطر صیقلی بودن سرامیک کف شروع میکردی به چهار دست و پا رفتن منم که اینجوریکلافه 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

زهرا
3 مهر 92 15:25
خیلی حال میده بهشون میگی یه چیزیو بده میدن ،منم خوشم میاد !




منم دوست دارم به همه حرفام گوش بده و عمل کنه ولی فعلا میسر نیست