برف....
دندون 16
16ماهگی
اتلیه
روزانه
روزانه
کلی نوشتم همش پرید بالاخره بعد مدتها تونستم از دست این ارور های نی نی وبلاگ تو وبلاگت چیزی بنویسم این روزها یه لنگه از صندل های من رو میپوشی وتو خونه راه میری گاهی سعی میکنی هر دو تاش رو بپوشی ولی چون بزرگن واست نمیتونی با جفتش راه بری منصرف میشی یکیش رو در میاری به بازی میگی : زی خیلی صحبت میکنی اما من نمیفهمم ، امروز دستگیره ریلی پرده اتاقمون که نصب دیوار بود رو از جا کندی،هنوزم نمیدونم چجوری زورت رسیده! اگه سهوا" چیزی رو بزارم جایی که در دسترس تو باشه در هزارم ثانیه خودت رو بهش میرسونی نون هایی رو که میپزم خیلی دوست داری وخیلی بانمک میخوریشون صبح ها وقتی بیدار میشی تا من صبحونه رو اماده کنم یه ک...
نویسنده :
مامان مونا
15:02
دندون پانزدهم!
خوب اینم از این یکی مبارکه پسری جمعه هم واسه بار سوم رفتیم ارایشگاه دیگه شدی اقا پسر تو ارایشگاه هم پدر ما رو در اوردی از بس گریه کردی همون شب بعد ارایشگاه به پیشنهاد بابایی رفتیم واست اسباب بازی بگیریم که اینو گرفتیم تو هم خیلی خوشت اومد .اهنگ میزنه .حروف انگلیسی و یه چند تایی اعداد انگلیسی رو میگه قسمت بالاش هم رقص نور داره .... پنج شنبه شب هم رفتیم واسه خونه فرش بگیریم که من طبق معمول از چیزی خوشم نیومد ولی از ستاره کویر یزد واسه اتاق شما اینو گرفتیم ...
نویسنده :
مامان مونا
16:52
روزانه
امروز دو سه روزه که پسر گلم خوب شده هورا خیلی خوشحالم که خوب شدی پسرم.دقیقا تو اون هفته ای که مچ دستم بهتر شده بود تو مریض شدی و چون احتیاج داشتی بغلت کنم و روزی چندین بار هم بشورمت دوباره دستم درد میکنه ولی فدای سرت فقط از خدا میخوام درد و بلات بخوره تو جون من و تو چیزیت نشه خلاصه که گذشت. دیروز دسته گلت رو به اب دادی و بشقاب سوپ من رو از رو میز انداختی زمین و هزار تیکه شد من داشتم سکته میکردم هر دفعه یه چیزی میشکنه من نمیدونم تو رو بگیرم ظرفا رو جمع کنم سریع گذاشتمت رو تخت و تو شروع کردی به گریه منم تند تند جارو کشیدم تو این بین یه چشمم به تو بود که از تحت دولا نشی یه چشمم به خرده شیشه ها با...
نویسنده :
مامان مونا
14:47